یا لیتنی کنت ترابا : ای کاش خاک بودم
علل الشرایع، ج 1، ص ١۵۶
عَنْ عَبَایَةَ بْنِ رِبْعِیٍّ قَالَ قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ
لِمَ کَنَّى رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِیّاً ع أَبَا تُرَابٍ قَالَ لِأَنَّهُ صَاحِبُ الْأَرْضِ
وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى أَهْلِهَا بَعْدَهُ وَ بِهِ بَقَاؤُهَا وَ إِلَیْهِ سُکُونُهَا وَ
لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ إِنَّهُ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ
وَ رَأَى الْکَافِرُ مَا أَعَدَّ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِشِیعَةِ عَلِیٍّ
مِنَ الثَّوَابِ وَ اُّلْفَى وَ الْکَرَامَةِ قَالَ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَاباً
یَعْنِی مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ یَقُولُ
الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرابا
عبایة بن ربعى مى گوید: به عبد اللَّه بن عبّاس گفتم:
چرا رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله کنیه على علیه السّلام
را ابو تراب قرار داد؟
ابن عباس گفت:
زیرا امیر المؤمنین علیه السّلام صاحب زمین و حجّت خدا
بعد از رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله بر اهل زمین بوده
و به وجود حضرتش زمین باقى است و آرامش آن منتهى به
آن جناب مى شود، از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله
شنیدم که مى فرمود:روز قیامت وقتى کافر ثواب و قرب
و کرامتى را که حقّ تبارک و تعالى براى شیعیان
امیر المؤمنین علیه السّلام آماده نموده ملاحظه کردند
مى گوید : کاش خاک بودم یعنی از شیعیان حضرت علی (ع)
بودم و این همان کلام خداوند است که(آیه ۴٠ سوره نبا) فرمود:
و کافر «درآن روزقیامت» میگوید ای کاش خاک بودم.
عید غدیر بر تمامی مسلمین و شیعیان و دوستداران مولا
علی(ع) مبارک باد.
دختر یا پسر در روایت است که امام چهارم علیه السلام وقتى مژده فرزندى را به او مى دادند، سؤال نمى فرمود که: پسر است یا دختر؟ اول مى پرسید: آیا سالم است ؟! اگر سالم بود مى فرمود: شکر خداى را که از من فرزند ناسالم نیافرید(1) (یعنى اهمیت به سالم بودن است نه دختر و پسر بودن ، اگر سالم باشد بهترین لطفها را خداوند به پدر و مادر خود طفل کرده است.)
هر چه خدا بخواهد خوب است.
براى یکى از شیعیان دخترى متولد شده بود، نزد امام صادق آمد، حضرت دید ناراحت است فرمود: بگو ببینم اگر خداوند به تو وحى کند و از تو بپرسد که من برایت انتخاب کنم یا خودت براى خودت انتخاب کنى چه مى گوئى ؟ عرض کرد: مى گویم خدایا شما برایم انتخاب کن. حضرت فرمود: خدا براى تو (دختر) انتخاب کرده است .
سپس (حضرت با اشاره به داستان موسى و خضر که خضر آن پسر بچه را کشت و موسى اعتراض کرد) فرمود: آن پسر بچه که آن عالم او را کشت خداوند عزوجل مى فرماید:
فَأَرَدْنَا أَنْ یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا (81) سوره کهف -
یعنى خداوند خواست فرزندى پاکیزه و نزدیکتر به جاى آن پسر بچه به آنها عنایت کند ؛ سپس فرمود: خداوند بجاى آن پسر ، دخترى به آنها داد که هفتاد پیامبر از او متولد شد.(2)
یعنى فرزند اگر صالح باشد دختر و پسر ندارد، و
انسان باید در تربیت آنان کوشا باشد چه بسیار دخترانى که مردان را تاب صعود
به مقام و درجه آنها نیست. یحیى ابن زکریا گوید از حضرت هادى علیه السلام ضمن نامه اى ، تقاضا نمودم برایم دعا کند تا خداوند به من پسرى عنایت فرماید، حضرت در جواب نامه مرقوم داشت : « چه بسیار دخترى که از پسر بهتر است! » وقتى همسرم زایمان نمود، دخترى به دنیا آورد، ولى همچنانکه حضرت فرمود بود، دخترى شد بهتر از بسیارى از پسران دوران .(3) آرى ممکن است در شرائط
خاصى تربیت دختر بخاطر مسائلى که زمانه و جو جامعه ایجاد کند مشکلتر باشد و
لیکن هر قدر که انسان بیشتر زحمت بکشد اجرش بیشتر و اثرات اجتماعى و دینى
آن هم بخاطر تأثیر شدید و عمیق مادر بر فرزند و خانواده بیشتر است . شاید بتوان گفت : یک بانوى شایسته بیش از یک مرد مى تواند در موفقیت و پیشرفت جامعه مؤثر باشد. آنهمه تأکیدى که از هنگام انعقاد نطفه در رحم
مادر چه از جهت دینى و چه در مسائلى بهداشتى و روانى شده است . بطورى که
حتى پایه هاى اصلى سعادت کودک از نظر جسمى و روحى از مادر شروع مى شود و
بعد از آن هم هنگام شیردادن و کودکى و تربیت و سپس کانون خانواده و سپس
مسئولیت او در قبال مسائل اجتماعى و غیره همه حکایت از اهمیت و حساسیت نقش ن در نزد رهبران اسلامى دارد زیرا بناى سلامت جسم و روح جامعه بوسیله مادر پى ریزى مى شود.
گل خوشبو
مردى نزد پیامبربود، به او خبر دادند که فرزندى برایش متولد شده ، رنگ صورتش پرید!! پیامبر فرمود چه شده ؟ گفت : خیر است. حضرت فرمود: بگو، گفت : وقتى من مى آمدم زنم در حال زایمان بود به من خبر دادند که دختر زائیده است!!
پیامبراکرم صلى الله علیه و آله فرمود: زمین او را بر مى دارد! و آسمان سایه مى اندازد! و خدا روزیش مى دهد! و براى تو هم گلى است که مى بوئى! (4) (چرا ناراحتى؟ ) جارود ابن منذر گوید: امام صادق به من فرمود: به من خبر رسیده که دخترى برایت متولد شده و تو او را دوست ندارى! او چه ضررى براى تو دارد؟ گلى است که مى بوئى و روزیش هم به عهده دیگرى است ؛ و کان رسول الله (ص ) ابا بنات : پیامبر اکرم هم پدر چند دختر بود.(5)
دختر سود خالص است امام صادق علیه السلام فرمود: البنات حسنات و البنون نعمة و الحسنات یثاب علیها و النعمة یسال عنها - بحارالانوار ج 101 ص 90 -
دختران نیکى هستند و پسران نعمت ؛ بر نیکى ها پاداش می دهند و از نعمتها سؤال می کنند!! قال رسول الله صلى الله علیه وآله: نعم الولد البنات
المخدرات من کانت عنده واحدة جعلها الله سترا من النار، ومن کانت عنده
اثنتان أدخله الله بها الجنة، ومن یکن له ثلاث أو مثلهن من الاخوات وضع عنه
الجهاد و الصدقة - بحارالانوار ج 101 ص 91 -
پیغمبر فرمود: بهترین فرزندان ، دختران محجوب هستند !!
هر کس یکی از اینها را داشته باشد خدا او را سپری بر آتش جهنم قرار دهد! و
اگر دوتا داشته باشد خدا او را به سبب ایشان وارد بهشت نماید! و اگر سه تا
دختر یا ( حتی ) سه خواهر داشته باشد ، جهاد رفتن و صدقه دادن از او
برداشته می شود! ( و رسیدگی به اینها خود جهاد و تصدق است و اجر آن را می برد. ) حق دختر بر پدر : امام صادق (ع) : 1 - مادرش را (یعنى همسر خود را) احترام کند و با او حرف رشت نگوید. 2 - براى دخترش نام نیکو انتخاب کند. 3 - سوره نور به او یاد دهد، ولى سوره یوسف (که ممکن است موجب وسوسه باشد) به او یاد ندهد. 4 - دخترش را در طبقه بالا جاى ندهد ( که در معرض دید نامحرمان باشد ) 5 - در شوهر دادن او عجله کند. سپس فرمود: 6 - وقتى دخترت را فاطمه نامیدى به او بد مگو ! او را نفرین مکن! و مزن !! (6) تفاوت تربیت دختر با پسر
تربیت دختر و پسر باید نزد پدر و مادر فرق داشته باشد، مبادا که دختران خود را مثل پسر بزرگ کنید. پسر باید به گونه اى پرورش یابد، که در زندگى فرداى او یک مرد پر استقامت و با عقل در مقابل امواج زندگى باشد.
چرا برخى از والدین ، سعى دارند بجاى تربیت و تقویت عقل پسران و دختران
خود، به سر و وضع آنها و زیبائى نامعقول آنها بپردازند، به گونه اى که بچه
حس زیبائى او بیش از عقلش تقویت مى شود. لباسهاى بچه ها باید زیبا و روشن باشد، اما ناهنجار و سبک نباشد.
در تربیت دختران ، بخاطر نقش حساس آنها در مسئولیتهاى خانوادگى و تاءثیر آن در اجتماع ، باید مراقبت بیشترى نمود. دختر وقتى به سن هفت سالگى رسید، کم و بیش باید متوجه شود، رفتار و وظائف او با پسر فرق دارد. اگر بنا باشد، هر جائى که پسر مى رود دختر هم برود و یا او را ببرند، هر
طور که پسران لباس مى پوشند، او هم بپوشد، و پسروار بزرگ شود، آیا دخترى
که مثل پسر احساس آزادى در پوشش کرده است ، در سن رشد و درک مى توان او را
دستور حجاب داد؟! حجاب براى این دختر، مثل روسرى براى پسران سخت و مشکل است
. دختران شما عروسک نیستند، زندگى آینده آنها به
بانوئى نیاز دارد، خوش فکر، با ادب و اخلاقى بلند و دینى محکم ، همراه با
تمیزى و نظافت و شوهر دارى و ملاطفت و .
ولادت حضرت معصومه و روز دختر مبارک.
امام در سالهای آخر عمر خود شدیداً لاغر و ضعیف شده بود و به تعبیر یکی از افرادی که امام را درآن روزگار دیده بود از او چیزی نمانده بود جز سرش، کنایه ازاینکه بدن کاملاً فرسوده ونحیف شده بود. سراسرزندگیش به دشواری وسختی ورنج آفرینی گذشته بود. ودرسالهای آخر عمربر میزان محدودیت واحضار وتهدید او اضافه می شد که این خود بر خستگی ورنجش می افزود.
روزی منصور به وزیر دربارش « ربیع » گفت همین اکنون جعفربن محمد (امام صادق( علیه السلام)) رادراینجا حاضر کن .
ربیع فرمان منصور را اجرا کرد حضرت صادق( علیه السلام) را احضار نمود، منصور باکمال خشم و تندی به آنحضرت رو کرد وگفت:
« خدامرا بکشد اگر تو رانکشم آیا درمورد سلطنت من اشکال تراشی می کنی ؟»
امام: آنکس که چنین خبری به تو داده دروغگو است .
ربیع میگوید: امام صادق( علیه السلام) رادیدم هنگام ورود لبهایش حرکت می کند، وقتی که کنارمنصور نشست، لبهایش حرکت می کرد ولحظه به لحظه ازخشم منصور کمتر می شد .
وقتی که امام صادق( علیه السلام) ازنزد منصور رفت، پشت سرامام رفتم وبه اوعرض کردم:
وقتی که شما وارد برمنصور شدید منصور نسبت به شما بسیار خشمگین بود ولی وقتی که نزد او آمدی ولبهای تو حرکت کرد خشم او کم شد شما لبهایتان را به چه چیز حرکت می دادی ؟
امام صادق( علیه السلام) فرمود : لبهایم رابه دعای جدم امام حسین ( علیه السلام) حرکت می دادم وآن دعا این است :
یا عُدَّتی عِندَ شِدَّتی وَیا غَوثِی عِندَ کُربَتی اَحرِسنِی بِعَینِکَ الَّتی لا تَنامُ وَاکَنِفنِی بِِرُکنِکَ الذَّی لایُرام
« ای نیرو بخش من هنگام دشواریهایم وای پناه من هنگام اندوهم به چشمت که نخوابد مرا حفظ کن ومرا درسایه رکن استوار وخلل ناپذیرت قراربده »
آتش کشیدن خانه امام صادق(علیه السلام)
مفضّل بن عمر می گوید: منصور دوانیقی برای فرماندار مکه ومدینه حسن بن زید پیام داد: خانه جعفر بن محمد ( امام صادق (ع) را بسوزان، اواین دستوررا اجرا کرد وخانه امام صادق( علیه السلام) را سوزانید که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد، امام صادق ( علیه السلام) آمد ومیان آتش گام برمی داشت ومی فرمود : اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّری اَنا بنُ اِبراهِیمَ خَلیلِ اللهِ
« منم فرزند اسماعیل که فرزندانش مانند رگ وریشه دراطراف زمین پراکنده اند منم فرزند ابراهیم خلیل خدا( که آتش نمرود براو سرد وسلامت شد )»
برنامه قتل امام صادق (علیه السلام)
سرانجام منصور نتوانست پیشرفت امام را ببیند و عظمت او را تحمل نماید. طرح قتل او را از طریق مسموم کردن تهیه نمود.
این نکته راناگفته نگذاریم که بنی عباس درس مسموم کردن امامان رااز پیشوایان راستین خود، یعنی بنی امیه آموختند. معاویه بارها گفته بود خداوند ازعسل لشکریانی دارد و که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود میداد.
منصور توسط والی خود درمدینه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند وبعد حیله گرانه به گریه وزاری وعزاداری او پرداخت. اینکه درامر شهادت امام، منصور دست داشته جای شکی برای ما نیست، زیرا که خود بارها گفته بود که او چون استخوانی درگلویم گیر کرده است.
شاید منصور جداً وقلباً دوست نداشت امام رابکشد ولی چه می توان کرد که مقام است وسلطنت، پست است وموقعیت. مگر هرکسی میتواند ازآن بگذرد؟ امرشهادت او را توسط منصور، برخی چون ابوزهره انکار کرد ه اند، بدلیل ابراز تأسف منصور ازمرگ او وهم گفته اند که این امر خلاف تحکیم پایه های حکومت او بود. دیگران هم همین افکار راداشته اند ویا برخی دیگر ازآن به تردید یاد کرده اند. ولی باتوجه به سابقه برخورد واحضار وتهدید منصور، وبا توجه به اعمال زمامداران پس از او معلوم می شود بنی عباس چون بنی امیه درخط امام کشی بودند وآنها شش تن ازامامان ما را مسموم کرده اند. آری او پس از قتل امام ابراز تأسف هم کرد وآن مصلحتی بود.
گویا هنوز باور زینب نمیشود
بر سینه ی امام .
بماند بقیه اش!
از یک نفر چقدر غنیمت گرفته اند!
در دست هر کدام .
بماند بقیه اش!
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام .
بماند بقیه اش!
راحت شد از ح س ی ن همین که خیالشان
شد نوبت خیام .
بماند بقیه اش!
السلام علی الشیب الخضیب
بماند بقیه اش!
بماند بقیه اش!
بماند بقیه اش!.
**********************************
میزنیم پیامو از قبیله ی سلمان
زینبیه خط قرمزه برای ایران
گورتون رو میکنیم داعشیه ملعون
کافیه رهبرمون بده به ما فرمان
سر و جونم فدای اولاد حیدر
پا دفاع از حریم زینب میدم سر
تیره خشم شیعه داره قلبتو هدف
زینبیه دره و شهر دمشق صدق
ما به فرماندهی قاسم سلیمانی
همگی میایم با نام لشگر نجف
کلنا فداک یا زینب
عید فطر از کلمه «فطر» به معنای «فطرت» و «بازگشت به خویشتن» گرفته شده است. از آنجا که فطرت انسان الهی است ما برای اینکه به آیینه فطرت بازگردیم، باید خود را از زنگار گناه پاک کنیم.
به گزارش تسنیم ، عید فطر به عنوان عیدی اجتماعی از مهم ترین جشنها و اعیاد مسلمانان به شمار میرود و در مورد فلسفه این عید، نکاتی قابل تأمل است که باید به آن توجه کرد:
نخست اینکه؛ انسان در ماه مبارک رمضان در حقیقت «تولدی دوباره» را تجربه میکند، البته این امر منوط به این است که انسان موفق به روزهداری حقیقی شود. علت تأکید بر «تولدی دوباره» از اینرو است که انسان با پاک شدن از گناهان، گویی تولد جدیدی از نظر معنوی و روحی پیدا میکند و بر این اساس، ما همانطور که برای تولد یک فرزند شاد میشویم و جشن میگیریم، پایان ماه مبارک رمضان را از آن جهت که از گناهان پاک شدهایم، عید میدانیم و جشن میگیریم.
نکته دوم این است که عید فطر از کلمه «فطر» به معنای «فطرت» و «بازگشت به خویشتن» گرفته شده است. از آنجا که فطرت انسان الهی است ما برای اینکه به آیینه فطرت بازگردیم، باید خود را از زنگار گناه پاک کنیم. از این جهت در روز اول شوال که عید فطر است، گویی دوباره خدا را در آیینه فطرت و جانمان مشاهده میکنیم. از اینرو است که این عید برای مسلمانان بسیار مهم است.
نکته سوم این است که هر روزی که در آن، معصیت خدا نشود، آن روز، روز عید است. بنابراین افراد معمولاً در روز اول شوال که مصادف با عید فطر است، متأثر از فضای معنوی ماه مبارک هستند و گناه نمیکنند هر چند که این تأثیر باید از این رمضان تا رمضان دیگر باشد اما به هر حال تأثیرگذاری ماه رمضان بر معنویتگرایی انسانها در نخستین روز آن بیشتر احساس میشود. از این رو، روز عید فطر انسان نورانیتی را در خود احساس میکند که امر خداوند را اطاعت کرده است و آن نورانیت باعث نشاط و شادابی در او میشود.
نکته
دیگر درباره فلسفه عید فطر بازمیگردد به نماز عید فطر و قنوتهای آن؛
پیام این قنوتها، وحدت مسلمین است و اساساً فلسفه نماز عید فطر خواندن این
نماز در یک روز توسط همه مسلمانان است. بر این اساس، میتوان برای عید فطر
مبنای واحدی در نظر گرفت تا همه مسلمانها در یک روز نماز عید فطر بخوانند
و شکوه و عظمت واقعی اسلامی را به نمایش بگذارند. اینها نکات قابل تأملی
درباره فلسفه عید فطر و پیام آن است که باید آنها را دریابیم و دیگران را
نیز به فلسفه آن آگاه کنیم که چرا این عید، از پر ارج و قدرترین اعیاد در
نزد مسلمانان است و برای اجرای هرچه باشکوهتر مراسم و آیینهای آن چنین
اهتمام می کند
شخصی در حالی که کیسه ای در دست داشت، نزد مردی پارسا آمده و گفت:
استاد! دلم تاریک شده، مرا موعظه ای کن!
پارسا گفت: در کیسه ات چه داری؟!
گفت: دِرَم.
گفت: چقدر است؟
گفت: هزار دِرَم.
گفت: کیسه ات را باز می کنی؟!
مرد سر کیسه را باز کرد!
گفت: یک درهم از کیسه بردار و بر کاسه چشمت بگذار!
چنین کرد!
گفت: حالا چشمت را باز کن و ببین!
گفت: درهم بر چشم من است چگونه ببینم؟!!
گفت: ای مرد! یک درهم بر چشم سر گذاشته ای دنیا را نمی بینی! پس هزار درهم بر دل گذاشته ای چگونه دلت تاریک نشود و آخرت را بخواهی ببینی؟!
| ||||||||||||||||||||||
|
حکام روزه قضا:
|
جاهایى که فقط قضاى روزه واجب است:
در چند صورت فقط قضاى روزه بر انسان واجب است و کفاره واجب نیست: اول: آنکه روزهدار در روز ماه رمضان عمدا قى کند. دوم: آنکه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصیلى که در بالا گفته شد تا اذان صبح از خواب سوم بیدار نشود. سوم: عملى که روزه را باطل مى کند بجا نیاورد، ولى نیت روزه نکند یا ریا کند یا قصد کند که روزه نباشد. چهارم: آنکه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش کند و با حال جنابت یک روز یا چند روز روزه بگیرد. پنجم: آنکه در ماه رمضان بدون این که تحقیق کند صبح شده یا نه، کارى که روزه را باطل مى کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده و نیز اگر بعد از تحقیق با این که گمان دارد صبح شده، کارى که روزه را باطل مى کند انجام دهد بعد معلوم شود صبح بوده قضاى آن روزه بر او واجب است. ولى اگر بعد از تحقیق گمان یا یقین کند که صبح شده و چیزى بخورد، و بعد معلوم شود صبح بوده، قضا واجب نیست، بلکه اگر بعد از تحقیق شک کند که صبح شده یا نه و کارى که روزه را باطل میکند انجام دهد بعد معلوم شود صبح بوده، قضا واجب نیست. ششم: آنکه کسى بگوید صبح نشده و انسان به گفته او کارى که روزه را باطل میکند انجام هد، بعد معلوم شود صبح بوده است. هفتم: آنکه کسى بگوید صبح شده و انسان به گفته او یقین نکند، یا خیال کند شوخى میکند و کارى که روزه را باطل میکند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است. هشتم: آنکه به گفته کس دیگر که عادل باشد افطار کند، بعد معلوم شود مغرب نبوده است. نهم: آنکه در هواى صاف به واسطه تاریکى یقین کند که مغرب شده و افطار کند، بعد معلوم شود مغرب نبوده است ولى اگر در هواى ابر به گمان این که مغرب شده افطار کند، بعد معلوم شود مغرب نبوده، قضا لازم نیست. دهم: آنکه براى خنک شدن یا بى جهت مضمضه کند، یعنى آب در دهان بگرداند و بیاختیار فرو رود، ولى اگر فراموش کند که روزه است و آب را فرو دهد، یا براى وضو مضمضه کند و بیاختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست. |
|
اگر غیر آب چیز دیگرى را در دهان ببرد و بیاختیار فرو رود، یا آب داخل بینى کند و بیاختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست. | |
مضمضه زیاد براى روزهدار مکروه است، و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد، بهتر استسه مرتبه آب دهان را بیرون بریزد. | |
اگر انسان بداند که به واسطه مضمضه، بیاختیار یا از روى فراموشى آب وارد گلویش میشود، نباید مضمضه کند. | |
اگر در ماه رمضان بعد از تحقیق یقین کند که صبح نشده و کارى که روزه را باطل میکند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده، قضا لازم نیست. | |
اگر انسان شک کند که مغرب شده یا نه، نمیتواند افطار کند، ولى اگر شک کند که صبح شده یا نه، پیش از تحقیق هم میتواند کارى که روزه را باطل میکند انجام دهد. |
وفات همسر گرامی رسول خدا
حضرت خدیجه کبری
را تسلیت عرض می نمائیم
|
|
|
|
جاهایى که قضا و کفاره واجب است: |
اگر در روزه ماه رمضان عمدا قى کند یا در شب جنب شود و به تفصیلى که در بالا گفته شد سه مرتبه بیدار شود و بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، فقط باید قضاى آن روز را بگیرد و چنانچه عمدا اماله کند یا سر زیر آب ببرد، بنابراحتیاط واجب باید کفاره هم بدهد، ولى اگر کار دیگرى که روزه را باطل میکند عمدا انجام دهد، در صورتى که میدانسته آن کار روزه را باطل میکند، قضا و کفاره براو واجب میشود. | |
اگر به واسطهی ندانستن مساله و احکام، کارى انجام دهد که روزه را باطل میکند، چنانچه میتوانسته مساله را یاد بگیرد، بنابر احتیاط واجب کفاره بر او ثابت میشود، و اگر نمیتوانسته مساله را یاد بگیرد یا اصلا ملتفت مساله نبوده یا یقین داشته که فلان چیز روزه را باطل نمیکند، کفاره بر او واجب نیست. |
آنچه براى روزهدار مکروه است: |
برخی چیزهایی که براى روزه دار مکروه است: ریختن دارو به چشم و سرمه کشیدن، در صورتى که مزه یا بوى آن به حلق برسد؛ انجام دادن هرکارى که مانند خون گرفتن و حمّام رفتن، باعث ضعف مى شود؛ بوکردن گیاهان معطر؛ نشستن زن در آب؛ استعمال شیاف؛ خیس کردن لباسى که در بدن دارد؛ کشیدن دندان و هرکارى که به واسطه آن از دهان خون بیاید؛ مسواک کردن با چوب تَر؛ حسین حاجی زاده 09151680092 |
| ||||||||
|
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
✋به هواپیما ماه مبارک رمضان خوش آمدید
شماره پرواز✈️1437هجری
مقصد ما به سوی مغفرت و رضایت خداس.
مدت زمان پرواز 30روز میباشد.
ودر طول روز 15 تا16 ساعت پرواز✈️ خواهیم کرد
☝️در طول پرواز سیگار کشیدن و گناه کردن با هر وسیله ای ممنوع⛔️ میباشد.
از مسافرین محترم خواهشمندیم کمربند ایمان ✨و پرهیزگاری خود را در طول پرواز بسته نگه دارند.
خلبان پرواز قرآن کریم
همه فرشتگان سفر خوشی را برای شما آرزومند هستیم.
❤️با آروزی موفقیت شما مسافران عزیز همراه با صبر و تقوی تا إنشاالله به سلامت به مقصد که همان رضایت خداوند باشد برسیم.
پیشاپیش ماه رمضان مبارکالتماس دعای فراوان
هیئت حضرت علی اصغر (ع)
امسال روزه می گیری؟
اولی: امسال روزه می گیری؟
دومی: آره اگه خدا بخواد.
اولی: منم میگیرم ولی آخه کدوم پزشکی این همه سختی رو برای بدن تأئید میکنه؟
دومی: همون که وقتی همه پزشکا جوابت کردن برات معجزه میکنه.
حسین حاجی زاده 09151680092
ارکان پنجگانه عبودیت
امیرالمومنین علی علیه السّلام: العبودیةُ خمسةُ اشیاء: خَلاءُ البطْنِ و قرائةُ القرآنِ و قیام اللیل و التضُّرُع عند الصُّبح و البکاءُ من خشْیة الله.
عبودیت بر پنج رکن استوار است:
1.خالی ساختن شکم (از حرام)
2.قرائت قرآن
3.تهجّد و شب زنده داری
4.زاری و راز و نیاز با پروردگار در هنگام صبح
5.گریه از خوف خداوند.
منبع : مستدرک الوسائل، ج 2، ص 294
مردم مدینه یک بار جمع شدند به شور
و علی خواند "لولا حضور الحاضر" را
و پذیرفت خلافت را
گویا "قیام الحجة بوجود الناصر" بود
ما اما هزار بار جمع شدیم
و شما را به "عجل فرجهم" خواندیم
اما هزار در هزار جمعه آمد و نیامدی آقاجان!.
کوفیان شمار نامه به هجده هزار رساندند
و راه ها به قدوم حسین(ع) چراغانی شد
و ما نامه از شمار بیرون کردیم
و به تعداد نفس ها مان
به شمار پلک هایی که چون
پاکت نامه باز و بسته می شود
الغوث خواندیم و العجل
اما جمعه ها گذشت و باز نیامدی آقاجان!.
سرهای ما پایین است به شرمندگی
انگار حرفمان
به اندازه شور مدنی
و خط کوفی اعتبار ندارد.
برای ما که نه
اما به اعتبار دعای شهیدانمان بیا
به حرمت سرهای باز به نیزه
دریمن و عراق و شام
برای تحقق آیات قرآن مان بیا.
حسین حاجی زاده 09151680092
حضرت علی اکبر (ع) فرزند بزرگ امام حسین در سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود.
مادر بزرگوار وی لیلا دختر ابی مره است. لیلا برای امام حسین پسری آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا، رویش روی رسول، گفتگویش گفتگوی رسول خدا ، هر کسی که آرزوی دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا می نگریست، تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید "هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم"؛ به همین جهت روز عاشورا وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، امام حسین چهره به آسمان گرفت و گفت «اللهم اشهد علی هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الی رؤیة نبیک نظرنا الیه.».
حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود. شجاعت و دلاوری حضرت علی اکبر و رزم آوری و بصیرت دینی و ی او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد. سخنان و فداکاریهای وی نیز به خوبی مؤید این مطلب است .
وقتی حضرت اعلام کرد عزم سفر دارد و می خواهد از مدینة النّبی بیرون برود، حضرت علی اکبر علیه السلام پرچم وفاداری نسبت به امام را پیشاپیش قافله به اهتزاز درآورد.
کاروان حماسه و ایثار پس از پشت سر نهادن منازل ذو حُسم، بیضه و عُذیب الهجانات به موقفی به نام بنی مقاتل رسید. عقبة بن سمعان که از یاران و همراهان امام بود و بسیاری از روایات واقعه عاشورا از وی نقل شده می گوید: شب هنگام در رکاب امام حرکت کردیم و چون ساعتی را پیمودیم، امام حسین علیه السلام را خواب سبکی فرا گرفت. در حالی که سر مبارکشان روی قربوس زین اسب بود و به زودی دیدگان آن سرور آزادگان گشوده شد و فرمود: «انّا لله و انّا الیه راجعون الحمد الله ربّ العالمین» و دو یا سه بار آیه استرجاع را تکرار فرمود؛ حضرت علی اکبر علیه السلام با درایت و فراستی که داشت، متوجّه حال پدر گردید مشاهده کرد آن ستاره پرفروغ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مدام آیه مذکور را بر زبان جاری می نماید. مرکب خویش را به سوی اسب پدر هدایت کرد و خطاب به ایشان گفت: «پدر جان! از چه جهت آیه استرجاع را تلاوت می کنید. امام فرمود: فرزند عزیزم اندکی که خواب رفتم، سواری عنان اسب را کشید و گفت: «القوم یسیرون و المنایا تسری الیهم» این قوم در حال حرکتند در حالی که مرگ به سوی آنان می آید.
علی اکبر علیه السلام پس از لحظه ای مکث، با قوّت قلب وشهامتی شگفت روی به پدر بزرگوار خویش کرد و گفت: «یا ابة لا اراک الله السوء و السنا علی الحقّ» پدر جان! خداوند حادثه ای ناگوار پدید نیاورد. آیا ما بر حق نیستیم؟ امام در جوابش فرمود: «بلی والّذی الیه مرجع العباد؛ آری، به خداوندی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حقّیم.» علی اکبر با شنیدن این پاسخ چون گُل شکفت و با آرامشی خاصّ امام علیه السلام را مورد خطاب قرار داد و گفت: «یا ابه اذا لانبالی نموت محقّین» ای پدر! [وقتی بر حق بودن ما مسلّم است] در این صورت باکی نیست و بر حق جان می دهیم. امام علیه السلام وقتی مشاهده فرمود فرزند در این مصاحبه معرفتی سربلند و پیروز بیرون آمد، شاد شد. او را مخاطب قرار داد و فرمود: «جزاک الله من ولد خیر ما جزی ولدا عن والده» خدایت پاداشی نیکو عطا کند؛ نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند.
نگاهی به زندگانی علی اکبر علیه السلام
حضرت علی اکبر (ع)، برترین الگو برای جوانان
حضرت علی اکبر از مدینه تا کربلا
تربیت شایسته امام حسین (ع) سبب شد که علی اکبر به بهترین صفات کمال آراسته شود. عواملی همچون: اصالت خانوادگی، تربیت و وراثت، کسب علم و فضایل که از عناصر تشکیل دهنده شخصیت هر کس است، در وجود و زندگی او فراهم بود. خلق و خوی او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حدّ اعلای برجستگی و درخشندگی بود. آن گونه که گفته و نوشته اند، رفتارش یادآور حرکات و رفتار پیامبر خدا (ص) بود و همین سبب می گشت تا در چهره او شخصیت پیامبر را مشاهده نمایند و با دیدن او یاد حضرت رسول (ص) را در ذهن ها زنده کنند. علی اکبر، نسخه ای برابر با اصل نسبت به رسول خدا و شاخه ای از آن شجره طیبه و ریشه پاک بود و وارث همه خوبی های خاندان عصمت و طهارت به شمار می رفت.
علی اکبر (ع)، از جوانی مجموعه ای از خوبی ها و فضیلت ها و نمونه ای روشن از فضایل عترت پاک پیامبر بود. حتی کسی چون معاویه هم که دشمن خاندان عصمت بود، به فضایل او اقرار داشت.
رابطه سرشار از ادب و احترام علی اکبر (ع) به پدر و علاقه و محبت پدر به فرزند، در همه مراحل زندگی این دو الگوی فضیلت وجود داشت و نهایت و اوج آن، در صحنه عاشورا دیده می شود که به آن اشاره می کنیم.
تربیت ولایی و تأدیب شایسته، سبب شده بود علی اکبر همواره در خدمت و اطاعت پدر بزرگوارش باشد و در نهایت ادب، گوش به فرمان و آماده جان نثاری شود.
علی اکبر(ع) الگوی ایمان و ادب و شجاعت
جوانی به رنگ رسول صلی الله علیه و آله
شبیه ترین مردم به رسول الله نماد جوان سلحشور شیعه
جوانی، بهار عمر و فصل طربناک زندگی است. هیچ دوره ای از زندگی چون روزگار جوانی، سرسبز و خرّم نیست، و هیچ انسانی همانند زمان جوانی، توان مند و پرانرژی نیست. بسیاری از پیروزی ها و کامیابی ها، تنها در سایه جوانی امکان پذیر است و بسیاری از آرزوها و هدف ها، فقط در فرصت جوانی قابل دست یابی است. جوانی فرصتی است که بر خلاف بسیاری از فرصت های دیگر، تنها یک بار در اختیار همه قرار می گیرد و چون به انجام خویش برسد، هرگز امکان تکرار نخواهد داشت. پس «فرصت جوانی»، طلایی ترین فرصت ها و ناب ترین موهبت هاست و نمی توان در این نکته تردید کرد که هدر دادن روزگاران خوش جوانی و تباه کردن این بهار زندگانی، به اندوهی انبوه و حسرتی متراکم خواهد انجامید، اما این روزگار، اقتضاهایی دارد؛ اقتضاهایی که بخشی از آنها به جوان بر می گردد و بخشی نیز به آنها که با جوان در تعاملند. آنها که به جوان بر می گردد، «نازها» و «نیازها»ی جوانی است. نازها، یعنی «سرزندگی، شیک پوشی، آراستگی، جمال گرایی، آرمان گرایی و.؛ و نیازها، یعنی عبادت و تضرع؛ دانش اندوزی، مهار و تعدیل غرایز، تهذیب نفس، ورزش، مطالعه، مسئولیت پذیری و
چشم آینده در انتظار جوانان به مناسبت یازدهم شعبان سالروز ولادت حضرت علی اکبر
جوان و شخصیت(به مناسبت میلاد الگوی جوان، حضرت علی اکبر (علیه السلام))
ولادت جوان بنی هاشمی، حضرت علی اکبر و روز جوان
ویژگیهای جوانی و شیوه های بهره مندی صحیح از آن(1) (2)
جوان، محتاج اسوه و الگوست. اسوه و الگوی جوان، باید جوان باشد؛ تا فضایل و کمالات این جوان دست یافتنی و ملموس باشد.
قرآن برای زندگی بشر، اُسوه و الگو معرفی می کند؛ «و لکم فی رسول الله اسوه حسنه». اگر پیامبر و سبک زندگی نبوی اسوه و الگوست، هر شخص و سبک دیگری اگر بخواهد اسوه و الگو باشد، باید رنگ و بوی پیامبر را داشته باشد و «اشبه الناس خلقاً خُلقاً و منطقاً برسول الله» باشد.
امام حسین علیه السلام حضرت علی اکبرعلیه السلام را عصارة بنی هاشم و شبیه ترین مردم به پیامبر صلی الله علیه وآله دانسته، فرمود هر وقت دلمان برای رسول الله تنگ می شد، مشتاق زیارت علی اکبر می شدیم و زیارت و ملاقات علی اکبر علیه السلام بود که دلمان را در فراق پیامبر صلی الله علیه وآله تسلی می بخشید.
پس اگر کسی شیفتة جمال و کمال پیامبر صلی الله علیه وآله است، می تواند از رخسار و فضایل علی اکبر هم به پیامبر صلی الله علیه وآله برسد.
علی اکبر علیه السلام الگوی جوانان
حضرت علی اکبر علیه السلام الگوی جوانان(1) (2)
همه در حیرتم امشب، که شب هفده ماه ربیع است و یا یازده غره ی شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا آینه ی طلعت نورانی احمد، به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد؛ عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست، بگو یوسف زهراست، بگو اینه ی طلعت طاهاست، بگو دسته گل فاطمه ی ام ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش، به جلالش به جمالش همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش که سراپاست همه اینه ی احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره ی گل روی رسول دو سرا را.
هیئت حضرت علی اصغر علیه السلام
تشریف آفتاب
عشق از سرای این دل من پا نمی شود
مجنون دلش بجز سوی لیلا نمی شود
بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود
این زندگی بدون تو تلخ است وبی ثمر
بی روی یار آب گوارا نمی شود
سایه کجا و دیدن تشریف آفتاب
میخواستم ببینمت اما نمی شود
دق مرگ کرد بسکه مرا خواند برخودم
آئینه ازکنار دلم پا نمی شود
تعجیل کن وگرنه که از دست می روم
این کارها به صبر و مدارا نمی شود
هرگز مکن سوال چرا ما نرفته ایم
هر قطره ای که فانی دریا نمی شود
برمن مگیر خورده که درد فراق دوست
جز با نگاه دوست مداوا نمی شود
گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نگو مصلحت دوست در این
قصری مختص روزه داران ماه رجب!
نزول گسترده رحمات
الهی در این ماه بر زمین و زمینیان فرصتی ویژه و استثنایی به منظور بهره
مندی هر چه بیشتر از نعمت های الهی و توشه اندوزی برای دیار باقی در اختیار
انسانها قرار می دهد. از اینرو در متون دینی و احادیث رسیده از معصومین
(علیهم السلام) علاوه بر ترغیب هر چه بیشتر مردم برای بهره گیری از فرصت
های این ماه اعمالی ویژه برای این ایام این ماه بیان شده است. از اعمال
بیان شده برای این ماه عبارت است از:
روزه داری
در روایات متعددی
بر فضیلت روزه داری در این ماه تاکید شده است و برای روزه داری در این ماه
اثرات متعددی ذکر شده است. برداشته شدن عذاب قبر از شخص، اثر هزار سال
عبادت برای فرد، بسته شدن دری از درهای جهنم بر شخص روزه دار، آسایش از شدت
سکرات موت و وحشت قبر، عبور آسان از صراط، جایگاهی خاص برای روزه داران
این ماه در بهشت و دوری از جهنم بخشی از فوائد حاصل از روزه داری در این
ماه است. از پیامبر (صلوات الله علیه) روایت شده که فرمودند: «قَالَ
رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ فِی الْجَنَّةِ قَصْرٌ لَا
یَدْخُلُهُ إِلَّا صُوَّامُ رَجَب؛ در بهشت قصری است که جز روزه داران ماه
رجب وارد آن نمی شوند» (بحار الانوار، محمد بافر مجلسی، ج94، ص47).
هر
چند نفس روزه داری عملی شایسته و پسندیده است که فوائد مادی و معنوی بسیاری
به همراه دارد اما گاه روزه داری در ایامی خاص اثراتی مضاعف و چندین برابر
به همراه دارد که از دست دادن چنین فرصتهایی ندامت و افسوسِ بسیار با خود
به همراه می آورد.
استغفار
آمرزش خواهی در برابر خداوند یکتا
برای بندگان سراسر تقصیر و گناه در همه حال لازم و ضروری است زیرا توجه فرد
به اعمال و قصورش در پیشگاه الهی و سرانجام دست توبه و انابه به سوی خالق
یکتا بلند نمودن مانع از غوطه ور شدن فرد در قهقرای ضلالت می شود و پیمودن
مسیر عبودیت را هموار می سازد. اما طلب آمرزش در این ماه علاوه بر اثرات
مترتب بر توبه؛ بنا به فرموده ی نبی اکرم (صلوات الله علیه) اثری خاص
بدنبال دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): هرکس در ماه رجب
این عبارت را صدبار بگوید: «استغفر الله الذی لا اله الا هو وحده لاشریک له
و اتوب الیه» و با صدقه این ماه را به پایان ببرد. پاداش صد شهید را دارد و
اگر در ماه رجب از دنیا برود خدا از او راضی می باشد. (مفاتیح الجنان، شیخ
عباس قمی، سایر اعمال رجب)
دعا
راز و نیاز با خالق یکتا علاوه
بر ایجاد پیوند میان عبد و پروردگارش، آرامش بخش آدمی است. روح و جان انسان
در دنیا مدام در تلاطم است چرا که حوادث زندگی مدام او را نگران و مشوش می
سازد. حوادثی که راه گریزی از آنها نیست و خواه ناخواه شخص را به خود
درگیر می سازند. در این میان تنها یک پناهگاه ایمن انسان را آرام می نماید.
باور به قدرت لایزال الهی و تکیه بر ذات احدی و راز و نیاز با یکتای
بی همتا در بدترین و سخت ترین حوادث، آرام بخش نفس آدمی است. تعلیم چگونه
سخن گفتن با پروردگار یکتا از سوی هادیان امت آرام کننده ی روح و جان
انسانها است هر چند برای قرائت ادعیه در زمانهایی خاص اجر و پاداشی ویژه
نیز در نظر گرفته شده است. در این ماه نیز ادعیه خاصی از سوی معصومین
(علیهم السلام) بیان شده و قرائت آن در روزهای این ماه سفارش گشته است.
روزهایی ویژه در ماهی ویژه
علاوه
بر آنچه از فضائل و اعمال این ماه عزیز بیان گردید به دلیل اهمیت برخی
روزهای این ماه اعمال ویژه ای بدانها اختصاص یافته است. از جمله اوقات خاص
این ماه عبارتند از: شب جمعه اول ماه رجب معروف به لیله الرغائب، ایام
البیض (روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم)، روز بیست هفتم رجب روز مبعث نبی
اکرم (صلی الله علیه و آله).( شرح مبسوط اعمال این ایام در کتب دعایی
موجود است.)
تمامی آنچه گفته شد حاکی از اهمیت ویژه این ماه عظیم در نزد
پروردگار و مغتنم شمردن فرصتهایی است که به فرموده ی امیر المومنین (علیه
السلام) همانند ابرها در گذرند: «الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ
فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْر؛ فرصتها همچون گذر ابرها می گذرند پس از
فرصتهای خیر بهره گیرید. (نهج البلاغه، شریف رضی، محمد بن الحسین، ص471)».
چرا که بهره نبردن از این اوقات تنها حسرت و ندامت قیامت را به همراه می
آورد. از اینروست که خداوند در حدیثی قدسی رجب را ریسمانی میان خود و
بندگان شمرده و چنگ زننده ی به آن (مغتنم شمارنده ی فرصت های این ماه) را
به وصال رسیده خوانده است.« وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی
وَ بَیْنَ عِبَادِی فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَی » (اقبال الاعمال،
ابن طاووس،علی بن موسی، ج 2، ص628)
امید است تا با بهره گیری از دستور
العملهای وارده از سوی معصومین (علیهم السلام) برای ایام ویژه و مغتنم
شماردن این ایام، اندوخته ای سنگین برای روزهای سخت و هولناک قیامت بهمراه
داشته باشیم.
حسین حاجی زاده 09151680092
سه پند لقمان به فرزندش برای کامروایی
روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی ! سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!!
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد : اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست
درباره این سایت